ماشین زمان



خیلی دلم برای وبلاگم تنگ شده بود از اون موقع نمیدونم چند وقت میگدره
فقز اینو می دئنم که خیلی دلم تنگ شده
برای همین با یک ماشین عجیب اومدم حرفامو بنویسم
ماشین زمان
به گدشته ام برگشتم به اون موقعی که فقط و فقط به وبلاگام فکر می کردم و شروع کرده به ساختن سه چهار تا وبلاگ
توی این وبلاگم آینه ارغوانیه و قبلا اسمش قند ادبیات بود شیرینی اون موقعا رو ببینم دوباره بعد مدتها
این روزا مشغول تلگرام شدم
عشق و علاقه وبلاگام رو ازم گرفته بود ولی بازم آمدم سری به دوستای قئیمیم
عشقای قدیمم سر بزنم یه حالی ازشون بگرسم
یه چیزی تو وبلاگم آینه ارغوانی بنویسم
خیلی خیلی دلم براش تنگ شده بود
از گوشی موبایلم می خواستم بینمش نمی تونستم چون می گفت موقتا در دسترس نیست یا حدف شده
برای همین با لب تاپ آمدم بینمش
یکی از وبلاگامو از بس که ندیدمش الان نمیدونم اسمشو هرچی فکر می کنم چیزی یادم نمی یاد

رحیل موسیقایی

 دوستداران مرتضی پاشایی به مهمانی آمده بودند .مهمانیی که تا شب ادامه داشت دوستداران مرتضی نمیخواستند با خواننده

محبوبشان خداحافظی کنند مرتضی هنرمند موسیقی پاپ ایران آن روز ، خداحافظی با دوستدارانش، سومین روز

حرفای ادبیاتی

  تخیلم حرفایی داره برای خودش تخیلم میگه اینو بپرسین چرا اسم وبلاگمو قند ادبیات گذاشتم .نمدونم از ادبیات چه تصوری

 دارین وقتی حرفامو مینوسم ساده و بدون کلمه های قلمبه و سولومبه .   بدون  شک فکرم میره روی درس فارسی برای اینکه اگه حرف دل بنویسم

 مثل همین حرفام که خیلی ساده دارم فکرامو مینویسم بدون اینکه کلمه مشکل و سختی باشه که نیاز به معنی کردن داشته باشه شاید شیرینی ادبیات که قند ادبیات اسم وبلاگمو گداشتم ساده نوشتنمه .ساده نوشتنمم هم خودش یه نوع فن ادبی هست ،شما چی فکر میکنید؟